مقدمه
اعجاز علمي يکي از ابعاد گوناگون اعجاز
قرآن است که از جنبههاي متفاوتي قابل بررسي است. يكي از شگفتيهاي مطرح
شده در قرآن، مسائل مربوط به رنگها است که در مورد برخي از آنها ادعاي
اعجاز شده است؛ چون قرآن شايد براي اولين بار به برخي آثار رنگها اشاره
کرده است و بشر تا زمان نزول قرآن، به آنها پينبرده بود. با اثبات اعجاز
علمي در پديده «رنگها» ميتوان پرده از روي يکي ديگر از ابعاد اعجاز علمي
اين کتاب آسماني برداشت.
مفهومشناسي رنگ
رنگ يک انعکاس مرئي است که در اثر عبور يا
انتشار يا بازتاب ترکيب رنگها توسط اشياء به وجود ميآيد (بلوردي، رنگها
و پيامها در قرآن، نشريه مشکات). از ديدگاه علمي ثابت شده که همه رنگها
از تشعشعهاي نور خورشيد است و هر شيء به ميزان شفافيت و خاصيت جذب
پرتوها، بعضي پرتوها را جذب ميكند و برخي را باز ميتاباند، در نتيجه آن
شيء را به رنگ پرتوهاي بازتاب شده ميبينم. از سوي ديگر اين پرتوها با
ترکيب شدن، نورهاي ديگري را ميسازند که بريافتههاي مخروطي شکل اعصاب چشمي
اثر ميگذارد و سبب ديدن آن نور ميشود. وقتي جسمي همه نورها را
بازتاباند، سفيد و زماني كه همه نورها را جذب کند، سياه ديده ميشود. چشم
انسان نسبت به آن دسته از امواج که طول موجشان بين 400 تا 700 ميکرون است،
حساسيت دارد. بخش ديدني طيف نور سفيد دقيقاً از 380 تا 770 نانومتر است.
امواج فراسوي بنفش طول موجي کمتر از 380 و امواج مادون قرمز، بيشتر از
770 نانومتر (هر نانومتر يک ميليونيم ميليمتر است) دارند (آيت اللهي، رنگ
در قرآن، فصل نامه دانشور، ش21، س ششم، ص 1 و 2).
نيوتن در سال 1666م کشف کرد که همه
رنگهاي طيف نوري در نور سفيد موجودند. (پائولين، رنگها و تأثيرات
درمانيشان، ص 15). نور سفيد از ترکيب همه امواج نوري تشکيل ميشود؛ ولي
وقتي آن را با يک منشور به طول موجهاي مختلف ميشکنيم، کوتاهترين موج در
وراي تجزيه بنفش و امواج بلندتر در ورای تجزيه، قرمز ميباشد. طول
موجهایی که در وسط این دو حد قرار میگیرد، باعث درک ما نسبت به رنگ آبی،
سبز و زرد میشوند. به این رنگها و رنگهای ديگر که از ترکيب آنها به
دست ميآيد، لون (Hue، رنگ) گفته میشود (نرمال، اصول روانشناسي، ج2،
ص341).
رنگ سفيد از آميزش همه طول موجها به دست
ميآيد. رنگ به ادراک ما از دنيا نه تنها جلوة با شکوهي ميدهد؛ بلکه
آگاهيهاي بيشتري دربارة آن در اختيار ما ميگذارد. چشم داراي قدرت
ترکيبکنندة رنگ است و رنگها را با تغيير دادن نسبت فعاليت عصبي در اين
سه نوع گيرنده، ترکيب ميکند و گيرندههاي چشم به قرمز، سبز و آبي
حساسترند (وين روانشناسي عمومي، ص 75).
حاصل سخن اين كه رنگ، تأثير فيزيولوژي بر
شبکيه چشم است، گاهي نتيجة مادة رنگي است و گاهي در اثر شعاع نور رنگي
ميباشد و جذب نشدن يکي از طول موجهاي متفاوت طيف، و دفع آن توسط جسم، رنگ
اشيا را ميسازد و تحريک سلولهاي عصبي چشم نسبت به رنگهاي مختلف متفاوت
است (همو، ص 2).
تاريخچه
دانشهاي گوناگوني از جمله، فيزيک، شيمي،
روانشناسي، طب و هنر، متصدي بررسي مسأله رنگها شده و هر کدام از يک جنبه
درباره رنگها بحث کردهاند و کتابهايي هم دربارة تأثيرهای رواني رنگها
بر انسان و درمان با رنگها نوشته شده است، مانند کتاب «روانشناسي رنگها
از دکتر ماکي، ترجمه ويدا أبيزاده» و کتاب «رنگها و تأثيرات درماني شان
از پائولين ويلز، ترجمه مينا اعظامي». در عرصه «رنگ در قرآن مجيد» نيز
كتابها و مقالاتي نوشته شده است، مانند کتاب «الاعجاز اللوني في القرآن
الكريم». دکتر شهيد رضا پاکنژاد در کتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر»
که رسالة دکتراي اوست، در چند مورد ادعاي اعجاز ميكند؛ از جمله در ذيل
آيه «69 سورة نحل» که قدرت شفا دهندگي عسل را مربوط به رنگارنگ بودن مواد
اوليه عسل ميداند و اين را اعجاز قرآن ميشمارد. وي در ذيل آيات 28 سوره
فاطر و سوره 69 بقره نيز معجزههاي مربوط به رنگشناسي قرآن را ميآورد.
بحث مفصلي هم در جلد سوم راجع به تأثيرهاي رواني رنگها دارد و متذکر
ميشود که بقراط حکيم گفتاري راجع به رنگها دارد (پاکنژاد، اولين دانشگاه
و آخرين پيامبر، ج 5، ص 154). در قرن يازدهم ميلادي پزشک ايراني، بوعلي
سينا، در کتاب قانون با اشاره به کاربرد درماني رنگها، بار ديگر بحث رنگ
درماني را زنده کرد. از جمله ميگويد: رنگ قرمز فشار خون را بالا ميبرد و
رنگ آبي آن را پايين ميآورد و رنگ زرد التهاب و درد را كاهش ميدهد
(پائولين، همان، ص 15). ياد آوري اين نكته لازم است كه پس از جستوجوي
فراوان در كتاب قانون بو علي، به منبع اصلي اين نكته دست نيافتيم.
مقاله بيست و سه صفحهاي «الألوان في
القرآن رؤية فنية و مدلول» از دکتر أشرف فتحي عبدالعزيز استاديار دانشگاه
قناة سوئيس در سايت موسوعة الاعجاز العلمي في القرآن هم از جمله كارها در
حوزه اعجاز رنگهاست. وي تمام آيات مربوط به رنگها را بررسي ميكند و
اشارههايي به اعجاز عددي رنگها دارد.
برخي ديگر از مقالهها عبارتاند از:
«رنگ در قرآن» از احمد محمودي در مجله
بينات؛ «نگاهي به مقولة رنگ در قرآن» از سيد محمد جواد صداقت کشفي، در
پايگاه اينترنتي مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ «رنگها و پيامها در قرآن»
نوشته طيبه بلوردي؛ کتاب «هنر چیست؟» و مقاله «رنگ در قرآن» نوشته دکتر
«حبيب الله آيت اللهي» با کمک حکيمه گوهريان، چاپ شده در نشريه علمي پژوهشي
دانشوردانشگاه شاهد تهران (ش 21، س ششم).
بيشتر کارهاي انجام شده تنها درباره اصل
رنگ در قرآن است و دربارة معجزه بودن آن کمتر کار شده است؛ حتي مقالاتي که
عنوان «اعجاز رنگها» را دارند، تنها به عنوان يک شگفتي از آن ياد کردهاند
و در پي اثبات و ادعاي اعجاز علمي به معنايي که ما بيان کرديم، نبودهاند؛
لذا جا دارد اين کمبود جبران شود.
رنگ در قرآن
مجموع الفاظ قرآني که بر رنگها دلالت
دارند، سي و پنج 35 کلمهاند (اشرف فتحي، الألوان في القرآن، موسوعة
الاعجاز العلمي في القرآن و السنّة، ص 20 (www.55a.net) ).
قرآن از رنگهاي قرمز، زرد، سبز، آبي، سفيد و سياه ياد ميکند. علاوه بر آن، رنگ معنوي (رنگ خدايي) هم در قرآن آمده است.
قرآن در بسياري از آيهها عنوان کلّي رنگ
(الوان) را به كار ميبرد و در مواردي از رنگهاي گوناگون ياد ميكند،
بنابراين آيات در برگيرندة رنگ را ميتوان به دو دستة کلي تقسيم کرد:
1. آياتي که از واژة «لون» يا «الوان» يا «صبغة» استفاده کردهاند.
2. آياتي که از رنگهاي مختلف استفاده بردهاند.
ابتدا به بررسي کلي آياتي که از عنوان کلي رنگ بهره بردهاند، ميپردازيم.
واژة «لون» و جمع آن «الوان» به معني
رنگها، نه مرتبه، در هفت آيه ذکر شده است؛ هفت مورد به صورت جمع و دو مورد
به صورت مفرد؛ اما واژه «صبغه» دو مرتبه و در آيه 128 سوره بقره آمده است.
آياتي مشتمل بر واژههاي «الوان»، «لون» و «صبغه»:
1. Gقَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ
يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ
صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَF (بقره/69)؛ «گفتند:
«براى ما از پروردگارت بخواه تا روشن بيان كند برايمان كه رنگ آن (گاو)
چگونه است؟» (موسى) گفت كه او مىگويد: در حقيقت آن گاوى زرد است كه رنگش
يك دست است كه بينندگان را شاد مىسازد».
2. Gوَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ
لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَF (روم/ 22)؛ «و از نشانههاى او آفرينش آسمانها و
زمين و تفاوت زبانهايتان و رنگهاى شماست. قطعاً، در آن[ها] نشانههايى
براى دانايان است».
3. Gوَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ
مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَF
(نحل/ 13)؛ «و آنچه را در زمين براى شما، با رنگهاى متفاوتش، آفريد و
منتشر كرد (مسخّر شما ساخت)، قطعاً، در آن[ها] نشانهاى است براى گروهى كه
متذكّر مىشوند».
4. Gثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلَاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ
مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً
لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَF (نحل/69)؛ «سپس از همهى محصولات بخور و راههاى
پروردگارت را فروتنانه بپيما.» از شكمهايشان نوشيدنى (= عسل) بيرون
مىآيد كه رنگهايش متفاوت است [و]در آن براى مردم درمانى است؛ قطعاً در
آن[ها]نشانهاى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند».
5. Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ
مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً
أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ
أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌF (فاطر/27)؛ «آيا نظر نكردهاى كه خدا از
آسمان، آبى فرو فرستاد، به وسيلهى آن محصولاتى كه رنگهايش متفاوت است (از
زمين) خارج ساختيم و از كوهها راهها (و رگهها) ى سپيد و سرخ، كه
رنگهايش متفاوت است و سياه سياه (آفريديم)؟!».
6. Gوَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ
وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ
مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌF (زمر/21)؛ «و
از مردم و جنبندگان و دامها (انواعى هستند) كه رنگهايشان همانگونه
متفاوت است. از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند؛ [چرا]كه
خدا شكست ناپذيرى بسيار آمرزنده است».
7. Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ
مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ
بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ...F (زمر/ 21)؛ «آيا نظر نكردهاى
كه خدا از آسمان آبى فروفرستاد و آن را به چشمههايى كه در زمين است وارد
نمود، سپس به وسيلهى آن زراعتى را با رنگهاى متفاوتش بيرون مىآورد».
8 . Gصِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ
مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَF (بقره/ 138)؛ «رنگ (و
نگار) خدايى (بپذيريد)؛ و خوش رنگ (و نگار) تر از خدا كيست؟ و ما تنها
پرستشكنندگان اوييم». راجع به اعجاز عددي مربوط به بحث رنگها، ادعا شده
است که واژه «الوان» هفت بار به صورت جمع[1] در قرآن به کار رفته است که
شايد اشاره به طيفهاي هفتگانة نور سفيد باشد و احتمال دارد حکمت ذکر هفت
مرتبه واژه الوان از اين جهت باشد که نور سفيد شامل هفت رنگ درکپذير با حس
بينايي انسان است که پس از برخورد نور با منشور، و شکست نور اين الوان هفت
گانه به چشم ميخورد (ر.ك. به: دکتر فتحي عبدالعزيز الوان في القرآن، ص
4). اين ادعا خدشهپذير است؛ چون نميتوان ادعاي قطعي كرد كه بين عدد هفت
آيهها با طيفهاي هفتگانه نور رابطهاي هست.
اول) بررسي آيات گروه اول
1. Gوَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ
لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَF (روم/ 22)؛ «و از نشانههاى او آفرينش آسمانها و
زمين و تفاوت زبانهايتان و رنگهاى شماست. قطعاً، در آن[ها] نشانههايى
براى دانايان است».
رنگشناسي از راههاي خداشناسي است (در
اين نشانههايي براي دانايان است). وقتي انسان به اختلاف رنگها بيشتر دقت
ميکند، قدرت خدا را بهتر درک ميکند. فخر رازي ميگويد:
شناسايي انسان نسبت به انسان ديگر يا بايد
با چشم باشد يا گوش و خدا براي تشخيص گوش، اختلاف آوازها و آهنگهاي صدا، و
براي تشخيص چشم، رنگها و صورتها و شکلهاي مختلف را آفريده است؛ به
گونهاي که در تمام دنيا نميتوان دو انسان را پيدا کرد که از نظر چهره و
آهنگ صدا از تمام جهتها يکسان باشند! (مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص
395).
علامه طباطبايي در الميزان في تفسير القرآن ميفرمايد:
«ظاهر اين است که مراد از اختلاف الوان،
اختلاف امتها در رنگهاي مختلف است، مثل سفيد و سياه و زرد و قرمز و ممکن
است مراد از تفاوت رنگها تفاوت هر فردي با ديگر افراد، به حسب رنگ پوستش
باشد» (طباطبايي، تفسير الميزان، ج 16، ص 167).
تفاوت رنگ پوست انسانها مربوط به ميزان
«ملانين» در پوست انسان است (محمودي، احمد، پيشين، ص8). رنگ پوست حيوانها و
انسانها به سازش آنها با نور آفتاب و آب و هوای محيط خود بستگي دارد.
ميزان تيره يا روشن بودن پوست، ميزان نياز بدن را به اشعه ماوراي بنفش نشان
ميدهد. تأثير نور آفتاب باعث تحريک رنگ دانه ملانين در پوست و توليد
ويتامين D ميشود. پوست با تغيير رنگ، ميزان ويتامين D بدن را متعادل
ميکند (بن بوا، زيبايي نور، ص 91).
بررسي
طبق يک تفسير که الوان به معناي «رنگهاي
پوست انسانها» باشد، آيه يکي از نشانههاي وجود خالق هستي را ذکر ميكند؛
اين که خداوند براي شناسايي افراد، اين گونه قرار داده است تا مردم
همديگر را بهتر تشخص دهند.
به نظر میرسد با توجه به اینکه در صدر و
ذیل آیه به نشانه آیه ـ آياته ... لآياتٍ... ـ بودن آفرینش زمین وآسمان و
گوناگونی زبانها و رنگهای انسانها اشاره شده است؛ به خصوص اين كه خداوند
در ذیل آیه فرمود: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ»، شاید با
دقت بیشتر بتوان به اسراری پی برد که خداوند آن را به عنوان «آیه» مطرح
کرده است.
2. Gوَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ
مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَF
(نحل/ 13)؛ «و آنچه را در زمين براى شما، با رنگهاى متفاوتش آفريد و منتشر
كرد (مسخّر شما ساخت)، به قطع، نشانهاى در آن[ها] براى گروهى كه متذكّر
مىشوند، هست».
قرآن مجيد رنگها را محدود به گلها،
ميوهها، عسل و انسانها نميداند؛ بنابر اين در آيه ميفرمايد آنچه را
براي شما آفريد، به انواع گوناگون و رنگارنگ (مراد از الوان در آیه همان
رنگها است و نیزممکن است به معنای انواع باشد) درآورد. نقاش چيره دست
هستي، پديدهها را متناسب با روح و روان آدمي نقاشي کرد، لذا تنوع رنگها
انسانها را از کسالت بيرون ميآورد و فضايي دلپذير را براي زندگي فراهم
ميسازد. به راستي اگر تمام دنيا يک رنگ بود، چه ميشد؟ دانستن تأثير
روانشناختي رنگها بر انسان، فهم اين دسته از آيات را آسانتر ميسازد. به
نظر ميرسد اين که در پايان آيه فرمود «گوناگوني رنگها نشانهاي است براي
کساني که اهل تذکّر و تفکر و يادآوري و تدبّرند»، به اجمال اشارهاي به
اعجاز رنگها در قرآن باشد که ميتواند دانشمندان را به سمت تحقيق
گستردهتر پيرامون آثار رنگها رهنمون شود؛ البته بهتر است این آيه را جزء
اشارات علمي قرآن بگيريم. علامه طباطبايي با توجه به مفرد بودن «آيه» در
آخر اين آيه، استفاده کرده است که آيه بر توحيد ربوبي دلالت ميکند
(طباطبايي، همان، ج12، ص215).
3. Gثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ
فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلَاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ
مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً
لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَF (نحل/ 69)؛ «سپس از همهى محصولات بخور و راههاى
پروردگارت را فروتنانه بپيما.» از شكمهايشان نوشيدنى (= عسل) بيرون
مىآيد كه رنگهايش متفاوت است [و] در آن براى مردم درمانى است؛ قطعاً، در
آن[ها]نشانهاى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند».
تنوع رنگ عسلها از ديگر آياتي است که
واژة الوان را در بر ميگيرد. در اين آيه سخن از وحي به زنبور عسل است که
چه مسيري را طي ميکند و مادهاي رنگارنگ را توليد ميکند که شفاي براي
مردم است. رنگهاي مختلف عسل، به رنگهاي مختلف گلهايي مربوط است که زنبور
از آن بهره ميبرد. چند مادة قندي رنگ گلها را درست ميکنند و چون اين دو
(رنگ عسل و رنگ گلها) ارتباط مستقيم با هم دارند، پس هر عسل با رنگ مخصوص
خود، ماده قندي ويژهاي دارد. فاصلهاي که بين «شَرَابٌ» و ويژگي خاصيت
شفادهندگي آن هست (مختلف الوانه)، از نکات زيباي قرآن است. کتابهاي
گياهشناسي نيز خواص درماني گياهان را به عناصر قندي موجود در آن مربوط
ميدانند (پاکنژاد، رضا، همان، ج 3، ص 149 و 169). در تفسير الميزان آمده
است:
«از شکم زنبور عسل نوشيدني به نام عسل
بيرون ميآيد که داراي رنگهاي گوناگون، بعضي سفيد، بعضي زرد، بعضي قرمز
سير و بعضي مايل به سياهي است که براي بيشتر امراض شفاست. عسلها رنگهاي
متفاوتي دارند که مربوط به تنوع موادي است که از آنها استفاده ميکنند و
مناسب ذوقهاي مختلف نيز هست» (طباطبايي، همان، ذيل آيه 69، سوره نحل).
شهيد دکتر پاکنژاد در جلد پنجم کتاب
اولين دانشگاه و آخرين پيامبر که مربوط به عسل است، فصلي با عنوان رنگهاي
گوناگون عسل ميگشايد و يادآور ميشود که رنگ عسلها به رنگ گياهاني بستگي
دارد که زنبورها بر آنها مينشينند. آنگاه چگونگي به وجود آمدن رنگ
گلها را يادآور ميشود (پاکنژاد، همان، ج 5، ص 135). وي ميگويد:
«اين که قرآن پس از اشاره به رنگهاي
گوناگون عسل، خاصيت شفابخشي آن را ذکر فرموده، خود اعجاز به شمار رفته و
رنگها در غذا و شفا و درمان رُل مهم و اساسي را دارند» (همان، ص 145).
پس در اين آيه، به خواص غذایي و شفابخشي رنگها توجه شده است. وي در جاي ديگر مينويسد:
«به مفهوم علمي پيوند بين کلمات Gشَرَابٌ
مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِF دقت کنيد. از آيه فهميده
ميشود که در صورتي عسل شفا است که آشاميده شود، آيا رنگ مواد قندي که موجب
رنگ شدن گلها ميشود، خاصيت شفا دهندگي دارد که قرآن در فاصلة بين شراب
(عسل) و خاصيت شفادهندگي آن جملة «مختلف الوانه» را آورده است؟ آري اگر اين
مطلب اعجاز آميز 15 قرني قرآن را پذيرفتيد، شما را به کتابهاي گياهشناسي
طبي راهنمايي ميکنم که بسياري از خاصيتهاي گياهي مربوط به عناصر قندي
موجود در گياه است؛ همان عناصر قندي که باعث رنگين شدن گلها ميگردد»
(همو، ص 149).
آنگاه از کتاب «دکتر رنگ را تجويز
ميکند» مطالب فراواني راجع به تأثیر رنگها نقل ميکند. به نظر ميرسد
دکتر پاکنژاد اين آيه را نوعي اعجاز علمي قرآن ميداند که قرآن براي اولين
بار پانزده قرن پيش به اثر شفا بخشي رنگ عسل اشاره کرده است.
بررسي
با توجه به اينکه ضمير «فيه» به «شرابٌ»
برميگردد و شراب باوصف «مختلف الوانه» توصیف شده است میتوان از این آیه
چنین برداشت کرد: در نوشيدني که داراي رنگهاي مختلف است، براي مردم شفاست.
آيه در اين صورت به يک مطلب علمي اشاره دارد؛ اين که رنگها ميتواند نقش
تعيين کنندهاي در درمان بيماريها داشته باشند. بنابراين اگر بپذيريم که
قرآن درمان با رنگ را براي اولين بار مطرح کرده است، ميتوان گفت اين آيه
از آيات مربوط به اعجاز علمي قرآن در رابطة با رنگهاست.
کتابهاي فراواني دربارة رنگ درماني نوشته
شده است، از جمله کتاب «رنگها و تأثيرات درمانيشان» از «پائولين ويلز»
ترجمه مينا اعظامي. نويسنده تاريخچه درمان با رنگ را نيز آورده و
بوعليسينا را احياگر رنگ درماني در قرن يازده ميلادي معرفي ميکند
(پائولين ويلز، همان، ص 15).
Gأَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ
السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا
وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا
وَغَرَابِيبُ سُودٌ وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ
مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ
الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌF (فاطر/27 و 28)؛ «آيا نظر
نكردهاى كه خدا از آسمان، آبى فرو فرستاد، به وسيلهى آن محصولاتى كه
رنگهايش متفاوت است (از زمين) خارج ساختيم و از كوهها راهها (و رگهها) ى
سپيد و سرخ، كه رنگهايش متفاوت است و سياه سياه (آفريديم)؟! و از مردم و
جنبندگان و دامها (انواعى هستند) كه رنگهايشان همانگونه متفاوت است. از
ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند؛ [چرا] كه خدا شكست
ناپذيرى بسيار آمرزنده است». در اين آيه نيز از موضوع رنگ سخن به ميان آمده
و برخي رنگها ذکر شده است. در اين جا نيز سخن از اختلاف الوان است که
سرانجام سبب معرفت ـ به خصوص براي دانشمندان خداترس ـ ميشود؛ البته
تفسيرهاي مختلفي در باره اختلاف رنگها شده است از جمله اينکه مقصود،
نعمتهاي مختلف با رنگهاي گوناگون است يا اختلاف در نوع رنگها، اعم از
طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها، است؛ هرچند که ظاهر واژة الوان همان
رنگها است.
رنگهاي مختلف کوهها نيز برقدرت خداوند
گواهي ميدهد و علاوه بر زيبايي، وسيلهاي براي پيدا کردن راهها در پيچ
و خمهاي کوهستان است. اين رنگها که در آيه بيان شده، بيض، حُمر، غرابيب و
سود ميباشد. «بيض» جمع أبيض، به معناي سفيد، «حُمر» جمع أحمر، به معناي
قرمز، «غرابيب» جمع غربیب، به معناي سياه پررنگ، و «سود» جمع أسود، به
معناي سياه است. پشت سرهم قرار گرفتن غرابيب و سود تأکيدي بر سياهي شديد
بعضي از جادههاي کوهستاني است (مکارم شيرازي، همان، ج 18، ص 234).
دربارة اختلاف تفسير در مورد اختلاف
الوان، نويسنده الميزان، به دليل وجود رنگهاي بيض (سفيد) و حمر (قرمز) در
بحث کوهها، اختلاف رنگهاي ظاهري را تأييد ميکند؛ نه تفاوت طعم و خاصيت و
نوع آنها را که ممکن است در ميوهها مراد باشد (در کوهها اختلاف انواع
نیست و تنها اختلاف الوان است) (طباطبايي، همان، ج 17، ص 58).
«آغاز آيه سخن از نزول باران است و به
دنبال آن ابتدا به رنگهاي نباتات و بعد جمادات و آنگاه انسان و جنبدگان
اشاره ميشود و ما ميدانيم رابطة نباتات با آب باران و رنگها بيشتر از
جمادات و جمادات بيشتر از انسان و جنبندگان و انعام (چهارپايان) است، بدين
معنا که با نزول باران که در هر عمل شيميايي وجود آب لازم است، گياهان
رابطة رنگي فتوسنتزي کلروفيلي داشته و جمادات با عوالم شيميايي رنگين شده و
حيوانات و انسان نيز با اعمال شيميايي مخصوص رنگدانههاي خود را ميسازند»
(پاکنژاد، همان، ج 5، ص 169).
ظاهراً مراد از اختلاف رنگ ميوهها، تفاوت
خود رنگها است، ولي لازمهاش اختلافهاي ديگري از جهت طعم، بو و خاصيت
نيز مي باشد. بعضي مفسران گفتهاند: اصلاً منظور از اختلاف الوان، اختلاف
انواع موجودهاست؛ چون بسيار ميشود که واژه الوان بر انواع ميوهها و
طعامها اطلاق ميشود، پس در حقيقت تعبير به «الوان»، کنايي است؛ ولي جملة
«ومن الجبال جُدّدٌ بيض وحُمرٌ مختلف الوانه» تا اندازهاي وجه اوّل را
تأييد ميکند که مراد خود رنگها باشد؛ نه طعم و خاصيت (طباطبايي، همان،
ترجمه، ج17، ص57)، زيرا همان گونه که گفته شد در کوهها اختلاف رنگها و
نيز چند رنگ مشخص نام برده شده است.
واژة «جُدَد» جمع جُده، به معناي جاده و
راه است و دو واژه بيض و حُمر، جمع أبيض و أحمر، به معناي سفيد و سرخ است.
ظاهراً واژه مختلف، صفت جدد و ألوانها، فاعل «مختلف» است؛ زيرا اگر جمله
مبتدا و خبر بود ميفرمود: «مختلفة الوانها» (آلوسی، تفسیر روحالمعانی،
ج22، ص189) و واژه غرابيب، جمع غربیب (سياهي شديد) است و غراب را به همين
جهت غراب (کلاغ سياه) ميگويند. واژة سود بدل يا عطف بيان براي غرابيب است و
معناي آيه چنين است: آيا نميبيني که در بعضي از کوهها راههاي سفيد و
سرخ و سياه و با رنگهاي مختلف هست؟ مراد از اين راهها يا راههايي است که
در کوهها قرار دارد و رنگارنگ است يا مراد خود کوههاست که به صورت خطوطي
کشيده شده، روي کرة زمين قرار دارد، بعضي از اين سلسله جبال به رنگ سفيد،
بعضي سياه، بعضي چند رنگياند (همو).
آنچه ما در طبيعت ميبينيم رگههاي رنگي
از جنس خود کوههاست و به صورت سنگهاي زينتي سفيد، سياه، سرخ و ديگر
رنگها در معماري ساختمان به کار ميرود؛ بنابراين جُدَد در آيه شريفه
نميتواند تنها به معناي راهها يا رشته کوهها باشد و مراد رگههاي رنگي
کوهها نيز ميباشد.
در تأييد اين تفسير که مراد از رنگ کوهها
در آيه، همين رنگهاي ظاهري است، ميتوان به آيه 5 سورة واقعه: Gوَتَكُونُ
الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِF «و كوهها کاملاً خرد ميشوند!»
اشاره کرده تشبيه به پشم رنگين حلاجي شده، ارتباط کامل با رگههاي رنگارنگ
کوهها دارد و رنگين بودن پشم که کوهها در قيامت، چنان خواهند شد، به خاطر
اين است که اکنون نيز برخي قسمتهاي كوهها رنگين ميباشد.
با اينکه کوهها رنگهاي ديگري غير از
سفيد و سياه پررنگ و قرمز دارند، خداوند در اين آيه رنگهاي ديگر را به
صورت «مختلف الوانها» آورده و نام نبرده است. در اين آيه جمله «مختلف
الوانها» بعد از «حُمر» آمده است. گويا در اين مطلب اشارهاي است به اين که
رنگ کوهها درجه و ترکیبهاي مختلفي از رنگ قرمز است (فتحي، الوان
فيالقرآن، ص14)؛ يعني امکان دارد رنگ سفيد به بقيه رنگها تبديل شود؛ نه
اين که نور سفيد در اثر شکست نور، به انواع رنگها تبديل گردد؛ بلکه مراد
ما اين است که معادني که به رنگ سفيدند، ميتوانند اصل و مصدر ساير رنگها
باشند و خود سنگها و صخرهها نيز به مرور در اثر اکسيده شدن و ساير
فعاليتها و تغييرهاي شيميايي تغيير رنگ ميدهند (همو، ص 15).
سنگهايي مانند گرانيت از ابتدا قرمزند،
سنگ بازالت هم سياه است و اين سنگها را نميتوان به رنگهاي ديگر تجزيه
کرد؛ نه با حرارت و نه با چيز ديگري؛ اما برخي سنگها مثل سنگهايي که از
کربونات کلسيم تشکيل يافتهاند، سفيدند و در اثر حرارت و اکسيد شدن، به
قرمز تبديل ميشوند و قرمز در ترکيب اصلي همه رنگها هست (همو، ص 16).
خلاصه اينکه دکتر فتحي عبدالعزيز،
«اختلاف الوان» را که بعد از «حمر» ذکر شده است، به اختلاف رنگهاي قرمز
مربوط ميداند و مختلف را صفت حُمر ميگيرد؛ در حاليکه طبق تفسيري که گفته
شد، صفت «جددٌ» ميباشد. آنگاه ايشان طبق تفسيرش نتيجه ميگيرد که ساير
رنگها از همين رنگ قرمز به دست ميآيد و قرمز اصل براي رنگهاي ديگر است و
آن را با برخي فرضيههاي علمي اثبات ميکند (همو، ص 17 و 16). دکتر
پاکنژاد نيز آيه 28 سوره فاطر (اختلاف رنگهاي کوهها) را معجزة قرآن
ميداند (پاکنژاد، همان، ج 5، ص 169).
بررسي
در اين قسمت از آيه که مربوط به اختلاف
رنگ کوهها ميباشد، تفسيري که ميگفت رنگها به معناي خود رنگها است؛ نه
انواع، ترجيح داده ميشود؛ به دلايلي که ذکر شد؛ اما در مورد اين که مراد
از اختلاف رنگها، گوناگوني رنگهاي راههاي کوهها (جُدَد) است يا انواع
گوناگون رنگقرمز و درجات مختلف اين رنگ خاص، به نظر ميرسد تفسير دوم بهتر
باشد؛ يعني مراد درجات مختلف قرمزي کوهها باشد؛ چرا که در غير اين صورت
بايد ميگفت اين رگهها در کوهها رنگهاي گوناگون دارد؛ نه اين که بگويد
برخي از آنها سفيد، برخي قرمز و برخي رنگهاي مختلف است. در اين صورت ذکر
سفيد و قرمز زايد به نظر ميرسد. شاید هم «مختلف الوانها» حکم کلی کوهها
نسبت به رنگهای مختلف را بیان ميكند تا بگوید اگر جادهها به رنگ سفید،
قرمز و سیاه شدید است، به خاطر رنگارنگ بودن کوههاست و گرنه رنگهای
جادهها از خودش نیست. به هر حال اگر به طور قطعي از نظر دانشمندان
رنگشناسي ثابت شود که رنگهاي ديگر (غير از سفيد و سياه) از تجزية رنگ
قرمز به دست ميآيند و در اصل به قرمز برميگردند، ميتوان گفت اين آيه به
يک نکته اعجاز گونه اشاره دارد و از سرّي از اسرار خلقت پرده برداشته است.
Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ
السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ
زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ
يَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِF؛
(زمر/21) «آيا نظر نكردهاى كه خدا از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به
چشمههايى كه در زمين است وارد نمود، سپس به وسيلهى آن زراعتى را با
رنگهاى متفاوتش بيرون مىآورد؛ سپس خشك مىگردد، پس آن را زرد مى بينى؛
سپس آن را درهم شكسته مىگرداند؟! قطعاً، در اين (مطلب) تذكّرى براى
خردمندان است».
هم انواع گياهان مختلف است، هم کيفيتهاي
آنها و هم رنگ ظاهريشان؛ بعضي سبز تيره وبعضي سبز کمرنگ ميباشند (مکارم
شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج19، ص423). با قبول اين دو تفسير که در ساير
آيات مربوط به رنگها نيز ذکر شده است. آيه نکته خاصي از حيث اعجاز علمي
ندارد.
بررسي واژه «صبغه» در قرآن
اين کلمه دو بار در يک آيه به کار رفته است.
Gصِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ
اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَF (بقره/ 138)؛ «رنگ (و نگار)
خدايى (بپذيريد)؛ و خوشرنگ (ونگار)تر از خدا كيست؟ و ما تنها
پرستشكنندگان اوييم».
در مفردات راغب آمده است:
«الصبغ: المصبوغ» صبغ اسم مفعول، يعني رنگ
شده است. راغب صبغه را عامل متمايز کننده بين انسان و حيوان ميشمارد و
فطرتي الهي ميداند (راغب اصفهاني، مفردات، ص 475).
نويسندة لسانالعرب ميافزايد:
«صبغةالله» به معناي دين خدا و فطرت
خدايي است، و «الصبغ»، يعني فرورفتن در چيز سيّال مانند آب و به تغيير نيز
صبغ گفته ميشود». (ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج8، ص 437 ـ
438).
از امام صادق7 نقل شده است: «اتّبعوا صبغة
الله»؛ يعني از اسلام که مقتضاي فطرت الهي است، پيروي کنيد (طبرسي، فضل بن
الحسن، مجمعالبيان، ج2، ص 79).در تفسير «صبغة» مواردي همچون رنگ، وحدت،
عظمت، پاکي، پرهيزکاري، عدالت و مساوات، برادري و برابري، توحيد، اخلاص و
بالاخره رنگ بيرنگي و حذف همه رنگها بيان شده است (مکارم شيرازي، ناصر،
نمونه، ج1، ص473). در روايات اهلسنت نيز نمونههايي هست که تعبير
صبغةالله تا اندازهاي جنبة فيزيکي پيدا ميکند و مادي ميشود، مثلاً ابن
ابينجار در تاريخ بغداد از ابن عباس نقل ميکند: منظور از صبغةالله رنگ
سفيد است (طباطبايي، همان، ج10، ص475).
در ميان مسيحيان معمول بود که نوزاد را
غسل تعميد ميدادند و گاهي ادوية مخصوصي که زرد رنگ بود، به آب ميافزودند و
ميگفتند اين غسل به ويژه با اين رنگ خاص باعث تطهير نوزاد از گناه
ذاتياش ميشود که از آدم به ارث برده است (مكارم شيرازي، همان، ج1، ص473،
طبرسي، فضلبنحسن، طبرسي، مجمعالبيان، ج2، ص79 و ر.ك. به: رضايياصفهاني،
تفسيرمهر، ج1، ص417). قرآن خط بطلان بر اين مطلب بياساس ميکشد و با
تعبيري بسيار لطيف، زيبا و کنايي ميفرمايد: تنها رنگ خدايي را بپذيريد که
همان رنگ ايمان، توحيد خالص و اسلام است. منظور از رنگ خداوند، بيرنگي است
که رنگ توحيد واخلاص ميباشد و همه رنگهاي نژادي، خرافات، نفاق و شرک در
پرتو آن حذف ميشود (رضايي اصفهاني، همان، ج1، ص417). انسان ناچار است در
زندگي رنگي را بپذيرد و بهترين رنگ آن است که ارزان، چشمنواز، باصفا،
بادوام و زودياب باشد؛ يعني در هر مکان و زماني يافت شود و رنگ خدايي
اينگونه است. هم رنگ با فطرت، و منطق است و چشم اولياي خدا را نوازش
ميدهد و خريدار آن خدا و بهاي آن بهشت است، پس از ميان رنگها رنگ خدايي
بهترين و زيباترين رنگ است Gوَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةًF؛ البته
تا انسان رنگ هوسها، نژادها و قبيلهها را کنار نگذارد، نميتواند رنگ
وحدت، برادري و تسليم را بپذيرد و رنگ خدايي پيدا کند (همو، ص 418).
بررسي
قرآن کريم براي اولين بار علاوه بر
رنگهاي محسوس و مادي، يک رنگ معنوي را هم مطرح كرده است که فراتر از همه
رنگهاي مادي است و در واقع همان رنگ بيرنگي است. و اين خود از اسرار و
شگفتيهاي قرآن است؛ البته اعجاز علمي نيست، زيرا يک بحث علمي به معناي
علوم تجربي شمرده نميشود.
دوم) بررسي آيات گروه دوم (رنگهاي خاص)
1ـ رنگ زرد
ارزيابي دانشگاههاي لوئيزيانا و پوردو در
آمريکا نشان ميدهد که رنگ زرد حالت شعف و سرور را بازگو ميکند و اين
همان مطلبي است که قرآن پانزده قرن قبل بيان فرمود: Gصَفْرَاءُ فَاقِعٌ
لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَF (بقره/ 69) «زرد اندک متمايل به پررنگي
که ناظرين را به نشاط و مسرّت ميرساند» (پاکنژاد، همان، ج5، ص143). رنگ
زرد تحريک کنندة فکري است. بر کمبود فکري روحي مؤثر است و برخي حالات عصبي
را آرام ميکند. شايد به همين خاطر است که اين رنگ براي اتاق مطالعه
پيشنهاد شده است (همو، ص157). زرد گرم کننده و از رنگهاي گرم است و
آزمايشهاي روانشناسي ثابتکرده كه زرد زياد خوشحالي بخش است (همو). زرد
باعث افزاش سوخت و ساز بدن است و چون از بقيه رنگها زودتر ديده ميشود، به
دليل نور زيادي که منعکس ميکند، بيشتر از بقيه رنگها براي جلب توجه
استفاده ميشود (اصغري نژاد، دنياي هنر رنگ و نقاشي، سايت Aftab، تأثير
رنگها بر رفتار انسانها). در رنگ درماني طبق آن چه از بوعليسينا طبيب
ايراني در کتاب قانون نقل شده است، رنگ زرد التهاب و درد را کاهش ميدهد
(پائولين ويلز، همان، ص 15).
براي تحريک ذهن نيز از نور زرد استفاده
ميشود. زرد فزايندة نيرو است. زندگي در فضاي زرد انسان را فعال ميکند (با
طلوع اشعه زرد خورشيد انسانها براي فعاليت دوباره آماده ميشوند). در
بيمارستانهاي رواني بيماران منزوي و بيتحرک را با قرار دادن در نور و رنگ
زرد مداوا ميکنند (آيتاللهي، همان، س 6، ش21، ص3). زرد يک دست آزار
دهنده و اگر متغير باشد، شاديآفرين است. زرد سبب بيخوابي، هيجان، اضطراب و
تلاطم فکري ميشود. زرد گرمترين رنگ طيف خورشيد است (همو، ص2).
رنگ طلايي که مخلوط نارنجي و زرد است، گرم
و درخشان است و با عرفان، الوهيت و تقدس پيوند دارد؛ همانطور که گنبدهاي
حرم ائمه زرد طلايي است. اين رنگ براي درمان افسردگي به کار ميرود. پزشکيِ
آنژوپاسفيک مدعي است که رنگ طلايي گردش خون را روانتر ميكند و گرماي بدن
را افزايش ميدهد، و سامانة عصبي را فعال ميسازد (پائولين ويلز، همان، ص
56). بيشتر رنگشناسان معتقدند رنگ زرد، شاد و فرح بخش است (محمودي، احمد،
رنگ در قرآن). رنگ زرد در قرآنکريم با واژههاي «صفر، صفراء و مصفراً» پنج
بار در آيات زير آمده است.
1. بقره/ 69؛ 2. روم/ 51؛ 3. زمر/ 21؛ 4. حديد/ 20؛ 5. مرسلات/ 33.
به طورکلي رنگ زرد در قرآن گاهي
شاديآفرين و مايه سرور و حياتبخش و گاهي غمانگيز و گوياي مرگ و نابودي
است. شايد علت اين تفاوت تأثير در مراتب مختلف رنگها است؛ مثلاً رنگ زرد
پررنگ و طلايي، زرد کمرنگ، زرد مايل به قهوهاي و غيره. که هرکدام تأثيري
متفاوت از ديگري دارد. هنگامي که زرد به قهوهاي ميگرايد، مانند برگهاي
پاييزي، حالت مسرت بخشي خود را از دست ميدهد. قرآنکريم با توجه به آثار
رواني رنگ زرد در آياتي، به اين رنگ توجه ميكند. خداوند درباره گاو
بنياسرائيل مستقيم به اثر شاديبخشي رنگ زرد اشاره ميفرمايد.
Gقَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ
لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ
فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَF (بقره/69)؛ «گفتند: «براى ما از
پروردگارت بخواه تا روشن بيان كند برايمان كه رنگ آن (گاو) چگونه است؟»
(موسى) گفت كه او مىگويد: «در حقيقت آن گاوى زرد است كه رنگش يك دست است
كه بينندگان را شاد مىسازد».
از ابنعباس نيز نقل شده که مراد شديدة
الصفرة (زرد پررنگ) است (طوسي، التبيان في تفسير القرآن). علامه طباطبايي
در معناي آيه ميفرمايد: «صفراء فاقع شديد الصفرة في صفاء لونها»
(طباطبايي، همان، ج1، ص 202)؛ يعني زرد پررنگ و خالص. بايد توجه داشت که
رنگ زرد در آيه همراه واژة «فاقع» آمده که به معناي شدت رنگ است و بيشتر
درباره زرد و قرمز به کار ميرود؛ بنابراين واژه «فاقع» نشان از پررنگ بودن
زرد دارد، مانند رنگ طلايي که همان زرد پررنگ است. رنگ طلايي از طيف زرد
جذّاب و مسرّت بخش و نماد آخرت و ايمان است. از اين آيه يک قانون کلي
درباره رنگها به دست ميآيد؛ اين که رنگها در روحيه افراد تأثيرهاي مثبت و
منفي دارند؛ مثلاً زرد موجب شادي و سرور، و سياه باغث غم و اندوه است.
شايد بتوان گفت اين آيه به تأثير روان شناختي رنگها اشاره کرده است (رضايي
اصفهاني، همان، ج1، ص 300، استاد رضايي مطلب را با شايد بيان کرده، چون
احتمال داده (تسرالناظرين) به بقره برگردد؛ نه به رنگ آن. در حالي که
فرموده است «لونها تسرّالناظرين» و اين صراحت دارد در اين که مسرت بخش
بودن، اثر رنگ زرد گاو است؛ نه خاصيت خود گاو؛ به ويژه که نفرمود «تسرّ
النّاس»؛ بلکه «ناظرين» گفت و آن چه براي بينندگان در آغاز جلب توجه
ميکند، رنگ اشياء است). بنابراين قرآن کريم چهارده قرن قبل در اين آيه، به
اثر شادي آفرين رنگ زرد اشاره و يک قانون کلي درباره تأثير رنگها بيان
نمود و جلوهاي از ابعاد اعجاز علمي قرآن را به نمايش گذاشت و اين نکتهاي
است که دانشمندان در قرون اخير بدان اشاره کردهاند؛ در حالي که در قرون
متمادي تاريخ اسلام، مورد توجه جمهور مفسران بود (آلوسي، همان، به نقل از:
محمودي، رنگ در قرآن، ص73).
بعد از قرآن دانشمندان علم روانشناسي به
خوبي به اين ويژگي رنگ زرد و رنگهاي ديگر پيبردند. در روايات نيز به آثار
شادي بخش رنگ زرد اشاره شده است. از جمله امام صادق7 فرمود: «هر کس کفش
زرد بپوشد تا زماني که در پايش باشد در خوشحالي به سر ميبرد». (حويزي،
تفسيرنورالثقلين، ج1، ص 90). امام علي7 هم فرمود: «هر کس کفش زرد بپوشد،
کدورت و غم و غصهاش کاهش مييابد». امام صادق7 در جاي ديگري فرمود: «از
کفش زرد استفاده کنيد، زيرا سه ويژگي دارد: چشم را نوراني، قوه جنسي را
تقويت و غم و غصه را برطرف ميکند». امام7 در اين روايت به خاصيت محرک بودن
رنگ زرد اشاره كرده است.
بررسي
آيه به صراحت بر شادي بخش بودن رنگ زرد
پررنگ دلالت دارد و ظاهراً اين راز قبل از قرآن بيان نشده بود آيه در اين
صورت ميتواند نوعي اعجاز علمي در بحث رنگها باشد. يکي ديگر از كاربردهاي
قرآني رنگ زرد، دربارة آتش جهنم است. قرآن آتش جهنم را به شتران زرد مو
تشبيه كرده است:
Gإِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ،
كَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌF (مرسلات/32 و33)؛ «كه آن (آتش) شرارههايى
همچون قصرى(عظيم) مىافكند؛ چنانكه گويى (خصوصيات) آن (همچون) شتران
زرد است».
«جمالة» جمع جَمَل به معناي شتر و «صُفر»
جمع اَصَفر به معناي رنگ زرد ميباشد و گاه به رنگهاي تيره و متمايل به
سياه هم گفته ميشود؛ ولي در اين جا همان معناي اوّل مناسبتر است؛ زيرا
جرقههاي آتش، زرد متمايل به سرخ است (مکارم شيرازي، همان، ج 25، ص 419).
شايد وجه شبه در تشبيه شرارههاي آتش به
شتران زرد مو، حرارت و گرمي همراه با درخشش نور خيره کنندة زرد باشد. اين
تشبيه در واقع حکايت از گرما و درخشندگي شرارههاي آتش نيز دارد؛ همانند
شتران زرد مويي که عرب آن روز در زندگي با آنها محشور بود و از پشم آنها
براي لباس استفاده ميکرد. قرآن کريم به رنگ زرد در خصوص پژمردگي و زردي
گياهان در پاييز نيز اشاره ميکند: Gأَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ
السَّماءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ
زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً
ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرَى لِأُوْلِي
الْأَلْبَابِF (زمر/21)؛ «آيا نظر نكردهاى كه خدا از آسمان آبى فروفرستاد و
آن را به چشمههايى كه در زمين است وارد نمود، سپس به وسيلهى آن زراعتى
را با رنگهاى متفاوتش بيرون مىآورد؛ سپس خشك مىگردد، پس آن را زرد مى
بينى؛ سپس آن را درهم شكسته مىگرداند؟! قطعاً، در اين (مطلب) تذكّرى براى
خردمندان است». خداوند در اين آيه رنگ زرد را براي حالت پژمردگي و مرگ به
كار برده است که با کاربرد آن در آيه 69 سورة بقره که رنگ زرد را مسرّتبخش
در تعارض است، به ظاهر نميسازد، گويا اين اختلاف تعبير به خاطر گوناگوني
رنگهاي زرد است. زرد گاهي سير و پررنگ و گاهي بيحال و کمرنگ است. زماني
طلايي رنگ و برخي مواقع هم مايل به قهوهاي است که هرکدام آثار مخصوص خود
را دارند؛ چنانکه دانشمندان روانشناسي نيز به آثار مختلف هر يک اشاره
کردهاند.
بررسي
در آيات (مرسلات/ 32؛ زمر/ 21) به يکي
ديگر از آثار رنگ زرد؛ يعني گرمي و حرارت بخشي و درخشش و نيز نماد پژمردگي و
نابودي اشاره شده است و این که رنگ زرد با توجه به آثار متضاد آن، باید
درجههاي مختلفی داشته باشد. با تدبر بيشتر در اين آيات ميتوان به نکات
مهمي دست يافت.
2ـ رنگ سبز
رنگ سبز زيباترين رنگي است که ده بار در
قرآن مطرح شده و در چند آيه به بساط بهشتيان و لباسهاي ابريشمي و حريرهاي
سبز رنگ آنان اشاره شده است. همچنين رنگ گياهان سبز هم چند بار در قرآن
تكرار شده است. سبز، انتقال دهنده شادي، انبساط خاطر و بهجت است. نماد
رويش، حيات و زندگي است. رنگ سبز در نظر روانشناسان آرامشبخش ترين رنگها
و نشانه حيات، رويش و جاودانگي است (نساجي زوّاره، اسماعيل، رنگ سبز، رنگ
تعلق، آرامش، درسهايي از مکتب اسلام، س48، ش8، ص2). سبزرنگ صبر، شکيبايي،
بردباري و پايداري است. تقويت كننده و محرّک چشم آرامش بخش و استراحت دهنده
است. امام کاظم7 فرمود: سه چيز نور چشم را زياد ميکند [و در روايتي ديگر
سه چيز غم و اندوه را از دل بيرون ميکند] نگاه به سبزه، نگاه به آب روان و
نگاه به صورت زيبا (مجلسي، بحارالانوار، ج 104، ص 45، ح10).
رنگ سبز از آميختن دو رنگ زرد و آبي به
دست ميآيد و رنگ وسط و متعادل است؛ نه مانند زرد اثر محرک و هيجانآور
دارد، نه مثل آبي مسکّن و غيرفعال و سرد است. اين رنگ گوياي ثبات عقيده و
خودشناسي است (لوثر، روانشناسي رنگها، ص 83).
سبز نماد ايمان و کمال و رنگ بهشتي است و
چون در رنگ سبز ايمان و اطمينان مشهود است، نزد مسلمانان رنگ مقدس شمرده
ميشود و مردم ميان اين رنگ و پيامبراکرم و اهلبيت طاهرين و اولادشان
ارتباط برقرار ميکنند (ابوطالبي، مفاهيم نمادين رنگها، ص 125).
قرآن مجيد عنايت ويژهاي به اين رنگ دارد و
در هفت مورد به سبزي گياهان و روييدنيهاي سطح زمين اشاره کرده و اين
مسأله را نشانهاي براي اهل ايمان دانسته است، از جمله:
Gأَلَمْ تَرَأَنَّاللَّهَ أَنزَلَ مِنَ
السَّماءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ
خَبِيرٌF (حج/ 63)؛ «آيا نظر نكردهاى كه خدا از آسمان آبى فرو فرستاد، پس
زمين سرسبز گرديد؟ كه خدا لطيف [و] آگاه است». قسمت اعظمي از کرة زمين را
پوشش گياهان سبز پوشاندهاند، از قبيل جنگلها، مراتع و باغها. اين رنگ
اثر شگفتي در آرامش روان انسان و حيوانات دارد و در لسان روايات، نگاه کردن
به سبزهزارها اندوه را بر طرف ميکند. خداوند طبيعت و گياهان سرسبز را
مظهر مسرّت و شادي معرفي ميکند. Gفَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ
بَهْجَةٍF (نمل/60)؛ «و به وسيله آن، باغهايى زيبا و سرورانگيز رويانديم».
راغب اصفهاني در تعريف بهجت آورده است: «البهجة حسن الون وظهور السرور فيه»، بهجت زيبايي رنگ و آشکار شدن سرور و شادي در آن است.
با توجه به اينکه باغها سرسبزند و قرآن
باغهاي سرسبز را شاديبخش ميداند، آيه ميتواند به اثر شادي آفرين و
اندوهزداي رنگ سبز اشاره داشته باشد و گوياي اعجاز علمي رنگ سبز در قرآن
باشد. دکتر پاک نژاد نيز با اشاره به آيه مذكور، آن را مظهر اعجاز قرآن
ميداند (پاکنژاد، همان، ج 5، 157).
رنگ سبز در فرهنگ قرآن، رنگ بهشت و
بهشتيان است. قرآن سبزي لباسها و فرشهاي بهشتي و روکش پشتيهاي آن را به
زيبايي به تصوير ميکشد. بهشت محل جاويد و خانه قرار و آرامش است، پس اين
آرامش از هر لحاظ براي آنان فراهم ميباشد؛ حتي در نوع رنگهاي به کار رفته
در بهشت. به همين دليل رنگ بهشت، لباس و تخت بهشتيان سبز است.
قرآن کريم در يک مورد، رنگ خود بهشت
(مدهامتان در سوره الرحمن به معناي دو بهشتي است که در نهايت سرسبزياند) و
در دو مورد، رنگ لباس بهشتيان و در يک مورد، تکيهگاه آنان را سبز معرفي
ميکند.
Gوَيَلْبَسُونَ ثِيَاباً خُضْراً مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ...F؛ (کهف/ 31)؛ «و لباسهايى سبز، از حرير نازك و ضخيم، مىپوشند».
Gمُتُّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ
وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍF (رحمان/ 76)؛ «در حالى كه (بهشتيان) بر بالشهاى
سبز و (فرشهاى) كميابِ زيبا تكيه زدهاند».
Gعَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌF (انسان/ 21)؛ «بر فرازشان لباسهاى سبز حرير نازك و حرير ضخيم است».
پيامبر اکرم9 نيز با توجه به اين آيات
کريمه گاهي لباس سبز ميپوشيد. در روايت هست که ايشان از لباس سبز خوشش
ميآمد و قباي ديباي سبز رنگي داشت. غزالي در احياء العلوم ميگويد:
«پيامبر از لباس سبز خوشش ميآمد و قبايي
از سندس داشت که هرگاه آن را ميپوشيد، رنگ سبز آن با سفيدي صورت ايشان
زيبا بود» (طباطبايي، سننالنبي، ص 174).
رنگ سبز نماد حيات و جاودانگي ايمان و
کمال است و اين در بهشت به خوبي جلوهگر شده است. خدا در سورة مبارکة
الرحمن، در آيه 64 ميفرمايد: GمُدْهَامَّتَانِF. ادهيام به معناي شدت رنگ
سبز است، تا حدّي که مايل به سياهي است (طباطبايي، الميزان في تفسير
القرآن، ج19، ص125) و اين از اوصاف دو بهشتي است که در سورة الرحمن بيان
شده است. مکمّل رنگ سبز، قرمز است (پائولين، رنگها و تأثيرات درمانيشان، ص
105). خداوند در سورة يس، قرمزي آتش و سبزي درخت را کنار هم ذکر ميکند.
Gالَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ
الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَF (يس/80)؛ «(همان)
كسى كه براى شما از درخت سبز، آتشى قرار داد و شما در هنگام (نياز) از آن
(آتش) مىافروزيد». رنگ سبز از وفور نعمت و فراواني سخن ميگويد؛ همان گونه
که حضرت يوسف هفت خوشة سبز را به هفت سال فراواني نعمت تعبير کرد. بهجت
بخش بودن باغهاي سرسبز که در آيه 60 سوره نمل آمد Gحَدَائِقَ ذَاتَ
بَهْجَةٍF به اين اثر رنگ سبز اشاره دارد که ميتواند از اشارههاي علمي
قرآن يا شايد معجزات علمي قرآن باشد. دکتر پاکنژاد بعد از نام بردن برخی
از خواص رنگ سبز، مانند آرامبخشي، ايجاد حس توازن در همه جنبههاي شخصيت
انسان، بشّاشکنندة سامانة عصبي، خنک کنندة خون و درمانگر فشار خون بالا،
ميگويد تمام اين آثار در آيه Gحَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍF آمده است و در
حديث امام کاظم7 نيز که ميفرمايد سه چيز حزن و اندوه را از قلب ميزدايد،
از سرسبزي، ياد شده است (پاکنژاد، همان، ج5، ص157).
بررسي
در مجموع از اشارات قرآن کريم و تحقيقات
دانشمندان روشن ميشود که رنگ سبز از رنگهاي شاديآور و از نشانههاي
پرورگار عالميان است و به توحيد ربوبي دلالت دارد؛ چون همان کسي که انسان
را خلق کرد، اين طبيعت سرسبز و زيبا و مسرّت بخش را براي او آفريد و نهايت و
پيوستگي و ارتباط و نظم در كل اين مجموعه هست و بين تک تک اجزاي اين
مجموعه هماهنگي وجود دارد كه بر وجود خالق و مدبّر يگانه و حکيم دلالت
ميکند.
3ـ رنگ قرمز
رنگ قرمز انرژي دهنده و محرک بسيار قوي
است. به گفته بوعلي سينا فشار خون را بالا ميبرد، جزء رنگهاي گرم است
(پائولين، همان، ص 15 و 105)، به هضم غذا کمک ميکند و سفره قرمز اشتها را
زياد ميکند (پاکنژاد، همان، ج 5، ص 138). ذائقه انسان تحت شعاع بينايي
است، به همين جهت قرآن کريم دستور ميدهد که انسان به غذاي خويش نگاه کند
Gفَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِF.
نوزاد از ابتدا اين رنگ را ميشناسد، نور
قرمز در معالجه آبله موثر است. اين رنگ تسکين دهنده است. اشتها را مرتب
ميكند و فشار خون را بالا ميبرد (همان، ص155).قرمز به حدّي تحريک کننده
است که نگاه به آن سردرد ميآورد و رشد گياه در نور قرمز به حداکثر ميرسد
(همو، ج 3، ص 243).
رنگ قرمز به خاطر خاصيت گرمازا و محرک
خود، شهوت جنسي را تحريک ميکند؛ به عنوان مثال در روايتي نقل شده است که
امام باقر7 در خانه لباس سرخ پوشيده بودند. شخصي به ايشان عرض کرد جوانان
شوخ اين نوع لباس را ميپوشند. حضرت فرمود: زينتهاي خداوند را چه کسي حرام
کرده است. آنگاه اشاره کردند که من تازه داماد شدهام (مجلسي، محمدباقر،
حليه المتقين، ص30). در روايت ديگر نقل شده است که پوشيدن لباس قرمز مکروه
است؛ مگر براي کسي که تازه ازدواج کرده است (همو) که اين خود بر محرک بودن
اين رنگ دلالت دارد. رنگ قرمز در قرآن کريم با واژة «حمر» تنها يک بار
(فاطر/ 27) و با واژه «وردة» نيز يک بار (رحمن/ 37) آمده است.
Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ
السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا
وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا
وَغَرَابِيبُ سُودٌF (فاطر/ 27)؛ «آيا نظر نكردهاى كه خدا از آسمان، آبى
فرو فرستاد، به وسيلهى آن محصولاتى كه رنگهايش متفاوت است (از زمين) خارج
ساختيم و از كوهها راهها (و رگهها) ى سپيد و سرخ، كه رنگهايش متفاوت
است و سياه سياه (آفريديم)؟!».
خداوند در اين آيه به اختلاف رنگ راهها و
خطوط ايجاد شده و رگههاي کوهها اشاره ميکند که گاهي به رنگ قرمزند و
اين که خدا از ميان همة رنگها، رنگ قرمز را بين سفيد و سياه ذکر کرد،
شايد به خاطر غلبة آن ميان کوهها باشد و شايد دلايل ديگري داشته باشد که
کشف نشده است. به هر حال با اندک تأمل در اين آيه، به جايگاه رنگ قرمز در
زمينشناسي پي ميبريم؛ زيرا کوههاي سرخ رنگ منبع عظيم آتشفشاني و پيوسته
در تلاطم است و نماد اصلي اين کوهها، گرم و فعال بودن آنهاست و در اثر
تغييرهاي شيميايي شروع به فوران ميکنند (بلوردي، رنگها و پيامها در
قرآن، مشکات، ص 14).
گفتيم که دکتر پاکنژاد و دکتر فتحي
عبدالعزيز در اين آيه، ادعاي اعجاز در رنگ قرمز کردهاند، اما چون بر خلاف
نظر مفسران است، نميتوان آن را به طور قطعي تأييد کرد. علت رنگ قرمز برخي
سنگها اکسيده شدن است و برخي از سنگها هم مثل سنگ گرانيت، از ابتدا سرخ
رنگاند. از ديگر آياتي که تابلوي زيباي رنگيني در آن خلق شده، آيه 37 سورة
مبارکة الرحمن است. Gفَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً
كَالدِّهَانِF؛ «پس هنگامى كه آسمان شكافته شود و همچون روغن مذاب گلگون
گردد». «طبرسي» در توضيح «وردة» ميگويد.
کلمه وردة در اين آيه به معناي «گل سرخ»
تداعي کنندة سرخي آسمان هنگام قيامت است که وجه تشبيه همان گرم بودن و فعال
بودن زياد است. آسمان روز قيامت به گل سرخ تشبيه شده است. (طبرسي،
مجمعالبيان، ذيل آيه).
وي در توضيح «الدهان» مينويسد:
آسمان روز قيامت مانند روغنهاي رنگارنگي
است که پارهاي از آنها بر پارهاي ديگر ريخته ميشود (آسمان همانند روغن
مذاب گلگون گردد) (طبرسي، مجمع البيان، ذيل آيه). (همان).
قرمزشدن آسمان و شکافته شدن آن در آستانة
قيامت حکايت از اوج گرما، هيجان و ترسي دارد که انسانها را فرا ميگيرد؛
بنابراين در قرآن، قرمز براي رنگآميزي روز قيامت نيز ذکر شده و حکايت از
قرمز شدن آسمان در آستانة قيامت دارد و خود اين رنگ بر ترس و هراس روز
قيامت ميافزايد.
بررسي
همين تشبيه روز قيامت به رنگ قرمز گل و
روغن سرخ شده ميتواند گوياي اين باشد که اين رنگ جزء رنگهاي محرّک و
غمانگيز است و مانند ساير رنگهاي تيره حالت هيجانانگيزي دارد و اين
تشبيه اشارهاي به برخي آثار رواني اين رنگ است.
4ـ رنگ آبي
اين رنگ به صورت مستقيم يک بار در قرآن (طه/ 102)، به معناي حزن و اندوه، به كار رفته است.
Gيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ
الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاًF؛ «(همان) روزى كه در شيپور دميده
مىشود؛ و خلافكاران را در آن روز، در حالى كه (چشمانشان كور و) كبود است
گرد مىآوريم!»
رنگ آبي در اين آيه دلالت بر ترس و وحشت
نميکند؛ جز آن که با رنگ سياه ترکيب شود و مجرمان با بدنهاي کبود در آن
روز جمع ميشوند (گزارش خواندني از اعجاز رنگها، نشريه اعتدال). «زُرقاً»
آبي پر رنگ است و خود اين واژه بر شدت آبي دلالت دارد؛ بر عکس آبي باز و
کم رنگ که همان رنگ آسمان و درياهاست که بسيار آرام بخش است (فتحي
عبدالعزيز، الوان في القرآن، ص 14). رنگ آبي آسمان اثر تسکيني شگرفي بر
انسان ميگذارد، لذا خداوند رنگ آسمان و اقيانوسها و درياها (که تصوير آبي
آسمان را در خود نشان ميدهند) را به رنگ آبي مزين ساخت. به اين ترتيب
خداوند حکيم زندگي انسان را بر اساس فطرت و نياز روحي او رنگآميزي کرد و
اين دلالت بر ربوبيت خداي واحد دارد. انسان وقتي به آسمان مينگرد، رنگ آبي
را ميبيند که آرامبخش است و چون به زمين مينگرد، رنگ سبز را ميبيند که
حالت مسرّتبخش و متعادلي به روان او ميبخشد. آبي به دليل همين خواص،
بهترين رنگ براي کاشي کاري مساجد و زيارتگاهها ميباشد. آسمان در شب به
رنگ آبي تيره و کبود در ميآيد و چه زيباست که قرآن شب را مايه استراحت
قرار داده است.
امام صادق7 در کتاب توحيد مفضل با اشاره
به رنگ کبود آسمان در شب ميفرمايند: «پس تفکر کن که چگونه رنگ آسمان را
کبود مايل، به سياه قرار داد که نگاه کردن مکرر به آسمان، به ديده ضرر
نرساند...» (محمودي، رنگ در قرآن، ص 78)؛ بنابراين جو زمين آبيهاي مختلف ـ
از آبي روز تا آبي سياه شب ـ دارد. علامه طباطبايي دربارة مفهوم واژة
زُرقاً در آيه مينويسد:
«زرق جمع أزرق (آبي) ميباشد که رنگي خاص است» (طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج14، ص226).
ايشان از بين همه تفاسير، اين تفسير که
مراد از زرقاً، عمي و نابيناشدن مجرمان در قيامت است را ميپذيرد؛ چرا که
شخص نابينا همهجا را آبي و کبود ميبيند. و تفسير ديگري که ايشان
نميپسندد آبيشدن چشم مجرمان است؛ چرا که در بين عرب اين رنگ از
مبغوضترين و زشتترين رنگهاست (پائولين، همان، ص 15).
برخي آثار رنگ آبي: از
بوعليسينا نقل شده است که آبي فشار خون را پايين ميآورد (همو). آبي درد
شکن، استراحت بخش، تسکين دهنده و مناسب براي درمان بيخوابي است (پاکنژاد،
همان، ج5، ص157). رنگ آبي براي اتاق خواب پيشنهاد ميشود؛ چرا که اين
رنگ آرامبخش و خوابآور است (پائولين، همان، ص95). آبي رنگ آرامش، الهام و
آسودگي است. در آسم، فشار روحي، بيخوابي و فشارخون بالا رهاييبخش است.
آبي تند و شفاف،نشانه احساسهاي مذهبي، آبي کمرنگ نشانه ايمان به
اعتقادي اصيل و آبي روشن نشانه وفاداري و صميميت است (همو، ص 59).
بررسي
قرآن هيچگاه برخلاف حکم قطعي علم سخن
نميگويد و اگر از نظر علمي رنگ آبي آرامبخش است، مراد رنگ آبي روشن است
که قرآن به صراحت درباره آن اظهار نظري نکرده است و اگر قرآن کريم چهرة
مجرمان را با آبي رنگآميزي ميکند، مرادش آبي تيره و مايل به سياهي است؛
نه آبي روشن. از اين آيه ميتوان استفاده کرد که رنگ آبي تيره مانند ساير
رنگهاي تيره غمانگيز و شوم است.
5 ـ رنگ سفيد و سياه در قرآن
بعضي از هنرمندان و علماي رنگشناس سفيد و
سياه را جزء رنگها نميدانند؛ چون سفيد رنگ اصلي نور خوشيد است و وقتي
تمام نور تابيده شده به اشياء به چشم ما بازتاب کند، آن اشياء سفيد و اگر
تمام نور را جذب کند، سياه ديده ميشود، زيرا هيچ اشعهاي از آن به
سلولهاي بينايي چشم برخورد نميكند. رنگ سفيد رنگ طهارت، پاکي، خلوص،
صفا، خير، عدالت و حقيقت است و با رنگ سياه در تعارض است. اين رنگ
ويژگيها و صفات مثبت و پسنديده و حالات مطلوب را متصور ميشود. اين رنگ به
صورت صريح در قرآن يازده مرتبه استفاده شده است. با واژههاي (ابيضت،
تبيضّ، ابيض، بيضاء و بيض) چهار مرتبه به صورت تقابل با رنگ سياه آمده است.
1. بقره/ 187 (خيط الأبيض ـ خيط الأسود)؛
2. آل عمران/ 106 و 107 (تبيض وجوه ـ تسود وجوه) (اسودّت و ابيضت)؛
3. فاطر/ 27 (جدد بيض ـ غرابيب سود) بيض
جمع ابيض و سود جمع أسود ميباشد. سفيد نشانه شادي و پاکي است. رنگي همراه
با اميد، آرامش، مهرباني، دوستي، ايمان، خوشبيني، اطمينان و علاقه به
زندگي است. هر چه در طبيعت به رنگ سفيد جلوه کند، مانند سپيدهدم، برف،
شير، ابر و برخي گلها و جانوران، گوياي پاکي، زيبايي و حياتبخشياند. از
لباس عروس گرفته تا لباس احرام و لباس آخرت همه سفيدند تا گوياي خوشبختي،
پاکي و صفا باشند. فطرت انسان به پاکي متمايل است و سفيد بهترين نماد آن
است. سفيد نماد نظافت و پاکي است و زنان بهشت را هم از اين جهت حور
ميگويند که پاک و دست نخوردهاند و اصل واژه حور به معناي بيضاء و سفيدي
است (ابنمنظور، لسانالعرب، ج 4، ص 265).
اسلام نيز که ديني منطبق بر فطرت و نظافت و
پاکي است، بر پوشيدن لباس سفيد بسيار تأکيد ورزيده و بهترين رنگ در لباس
را سفيد معرفي کرده است. بيشتر لباسهاي رسول اکرم9 سفيد بود و ميفرمود:
بر زندگانتان لباس سفيد بپوشانید و مردگانتان را با آن کفن کنيد. در نماز
نيز پوشيدن لباس سفيد مستحب است و سياه کراهت دارد (مجلسي، محمد باقر، حلية
المتقين، ص 174).
رنگ سياه مقابل سفيد است. بدبيني، خشونت،
لجاجت، ظلمت، گناه، شيطان، مرگ، عزا، ناداني و بدبختي در رنگ سياه کاملاً
مشهود است (لوثر، روانشناسي رنگها، ص97، به نقل از: محمودي، پيشين) از
ويژگيهاي ديگر رنگ سياه، وقار هيبت و عظمت آن است که اين وقار در خانه
کعبه، چادر خانمها و عباي بزرگان و علما به خوبي مشهود ميباشد (همو).
لفظ «أبيض» تنها يک مرتبه در قرآن در آيه
187 سورة بقره (خيط الأبيض) آمده است که شايد اشاره به اصل بودن نور سفيد
براي ساير رنگها باشد (فتحي، الوان في القرآن، ص 517) و رنگ سياه هفت
مرتبه در قرآنکريم به کار رفته است. يکي از کاربردهاي سياه و سفيد در قرآن
مربوط به سياهي و سفيدي چهرة انسانها در قيامت است.
Gيَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ
وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّت وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُم بَعْدَ
إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَاكُنْتُمْ تَكْفُرُونَ وَأَمَّا
الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِاللّهِ هُمْ فِيهَا
خَالِدُونَF (آلعمران/106 و 107)؛ «(در) روزى كه چهرههايى سفيد مىشوند و
چهرههايى سياه مىگردند؛ و امّا كسانى كه چهرههايشان سياه شد، (به آنها
گفته مىشود:) آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟! پس به سبب كفر ورزيدنتان،
عذاب را بچشيد؛ و امّا كسانى كه چهرههايشان سفيد شده، پس در رحمتِ
خدايند؛ در حالى كه آنان در آن (رحمت) ماندگارند».
سفيد در اين آيه نماد ايمان و سعادت و
سياه نشانة جهل و شقاوت و کفر است. قرآن براي بيان سعادت مؤمنان چهرهاي
سفيد از آنان ارائه ميدهد و بدبختي کافران را با رنگ سياه نشان ميدهد و
اين به خاطر خواص ويژة اين دو رنگ است. سفيدي کنايه از خشنودي اهل ايمان و
سياهي کنايه از انفعال، خجالت و سرافکندگي کافران است (طباطبايي، محمدحسين،
الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص 414).
همانگونه که علامه طباطبايي فرموده،
سفيدي و سياهي چهره، دو تعبير کنايي است و رنگ اصلي نيست؛ بنابراين از نظر
علمي جزء آيات اعجاز علمي شمرده نميشود؛ هر چند که خداوند در تعابير خود
تأثيرهاي رواني اين رنگها را نيز لحاظ ميکند و کاربرد اين رنگها نيز با
توجه به جنبة روانشناسي آنهاست. رنگ حوريان و نوشيدنيهاي بهشتي نيز سفيد
است و همانگونه که گفته شد خود لفظ حور به معناي سفيد است. Gيُطَافُ
عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِينٍ بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَF
(صافات/45 و46)؛ «جامى از (شراب) لبريز برگردشان چرخانده مىشود (شرابى)
سپيد (و درخشان) كه براى نوشندگان لذتبخش است». اين نوشيدني زلال لذّت
زيادي براي آشامندة آن دارد. شيرة سفيد کافور که گياهي زيبا و معطر است و
به رنگ سفيد است، معناي خنکي را به ذهن ميآورد که شايد با رنگ سفيد
بيارتباط نباشد. Gإِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ
مِزَاجُهَا كَافُوراًF (دهر/5)؛ «در حقيقت، نيكوكاران از جامى (از شراب)
مىنوشند كه آن با (عطر خوش) كافور آميخته است». Gوَحُورٌ عِينٌ
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِF؛ (واقعه/22 و 23)؛ «و حوريان
فراخچشم (و سپيدچشم)؛ همچون داستان مرواريد پنهان».
به زنان بهشتي حور ميگويند؛ چون پاک و
دست نخوردهاند (ابنمنظور، لسانالعرب، ج4، ص265). آنان در اين آيه به
مرواريدهاي درخشاني تشبيه شدهاند که در صدف پنهان ماندهاند و دست کسي
به آنها نميرسد. رنگ سفيد از رنگهاي بهشتي است که نشانه روشني، زيبايي،
بهداشت و رنگي دلنواز است (قرائتي، تفسير نور، ج10، ص 30).
«حور» جمع حوراء است و به کسي گفته ميشود
که سياهي چشم او بسيار سياه و سفيدي آن بسيار سفيد باشد و تضاد سياهي و
سفيدي در واژه حور مستقر است (آيت اللهي، همان، ص 3). رنگها در طبيعت به
دو گروه تقسيم ميشوند: رنگهاي حزن آور و شادي آفرين؛ رنگهاي تيره
معمولاً حزنآور و رنگهاي روشن مانند سفيد، سبز و زرد شادي بخشاند و بر
همين اساس پروردگار حکيم بهشت را که محل آرامش و شادي است، بيشتر با
رنگهاي سبز و سفيد رنگآميزي کرده است. در پنج آيه از قرآنمجيد، به سفيد و
درخشان شدن دست حضرت موسي7 به عنوان معجزهاي الهي اشاره شده است
(اعراف/108؛ طه/22؛ شعراء/33؛ نمل/12؛ قصص/ 32).
Gوَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ
تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىF (طه/22)؛ «و دستت را
به پهلويت بگذار، تا سفيدگونه، بدون (عيب) بدى، بيرون آيد، در حالى كه
نشانهى (معجزهآساى) ديگرى است».
در سه مورد تعبير (بيضاء من غير سوء) و در
دو مورد ديگر تعبير (بيضاء لنّاضرين) به کار رفته است. در برخي از روايات
آمده است که دست حضرت موسي چون خورشيد ميدرخشيد؛ اما اين آيات تنها از
سفيدي دست موسي سخن ميگويند که به گونهاي خارق العادهاي بوده است
(طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج8، ذيل: اعراف/108؛ مكارم شيرازي،
تفسيرنمونه،ج 6، ص 285).
تعابير خداوند از رنگها و جايگاه به کار
بردن هر رنگي دقيقاً با توجه به خواص و آثار آن رنگها و هر يک در جاي خود
ميباشد. قرآن، رنگ سياه را براي چهرة غضبناک انسانهايي ميآورد که بر
خلاف ميل دختردار شدهاند و ميفرمايد. Gوَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم
بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌF (نحل/ 58)؛ «و
هرگاه به يكى از آنان (مشركان) مژدهى (تولد) دختر داده شود، در حالى كه او
خشم شديد (خود) را فرو مىبرد، چهرهاش سياه مىگردد».
سياهي نماد جهالت، ناداني و گمراهي است که
در اين آيه به خوبي مشاهده ميگردد و اين همان چيزي است که روانشناسان
ميگويند: سياه نشانه ظلمت و خشونت و گناه است (لوثر، همان، ص 97).
خداوند در آيه 187 سورة مبارکة بقره رشتة
سفيد را استعاره از سفيدي افق هنگام اذان صبح ميآورد؛ گويي در افق خطي
سفيد، آمدن صبح را مژده ميدهد و خط سياه، شب را کنار ميزند.
Gوَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى
يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُمِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ
الْفَجْرِ...F؛ «و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد بامداد، از رشته
سياه (شب) بر شما نمودار گردد؛ سپس روزه را تا شب به اتمام رسانيد».
در اين آيه قرآن اولين اشعههاي ارسالي از
خورشيد را سفيد معرفي ميكند. در طبيعت رنگهاي روشن مانند سفيد و زرد،
آثار محرّک رواني دارند و موجب افزايش فعاليت انسان ميشوند. قرآن رنگ سفيد
را دربارة حضرت يعقوب هم به كار برده است؛ آنجا كه ميگويد: اي دريغا بر
يوسف! در حالي که اندوه خود را فرو ميبرد چشمانش از اندوه سفيد شد.
Gوَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَاأَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ
عَينَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمF؛ (يوسف/ 84).
در اينجا مراد از سفيد شدن چشم، سفيد شدن
سياهي چشم است که به معناي کوري و از ميان رفتن حس بينايي است؛ به اين
معنا که يعقوب به کلي نابينا شد (طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير
القرآن، ج11، ص361). اين تنها موردي است که از رنگ سفيد به صورت امر منفي
ياد شده است.
روانشناسان رنگ سياه را بيرنگي مطلق
ميدانند که تمام رغبتها را از بين ميبرد، از اين رو در قرآن چهرة
دوزخيان با رنگ سياه نشان داده شده است؛ به گونهاي که کسي به آنها توجه
ندارد. Gوُجُوهُهُم مُسْوَدَّةٌF (زمر/60). قيامت عرصة بروز اسرار نهان و
تجسم اعمال و افکار است، آنها در اين دنيا قلبهاي سياه و تاريک داشتند و
اعمالشان مانند افکارشان تاريک بود، در قيامت اين حال دروني به بيرون منتقل
ميشود و چهرههايشان سياه خواهد بود (مکارم شيرازي، همان، ج 19، ص517).
جمعبندي
موضوع رنگها يكي از شگفتيهاي مطرح شده
در قرآن ميباشد. قرآنكريم علاوه بر كاربرد واژههاي كلّي مربوط به رنگها
از قبيل (لون، الوان، و صبغه) از برخي رنگها (مانند زرد، سبز، آبي،
قرمز، سفيد و سياه) نيز به طور ويژه نام برده و رنگ خدايي را بهترين رنگ
معرفي كرده است چون در بسياري از اين آيات مطالبي درباره آثار رنگها آمده
است، برخي بر آن شدهاند پديده رنگها را از مظاهر اعجاز علمي قرآن به شمار
آورند؛ بر خلاف عدهاي ديگر كه آيات مربوط به رنگها را جزء رازگوييها و
شگفتيهاي علمي قرآن شمردهاند.
پس از بيان تفاوت اين دو، با ذكر تمامي
آيات مربوط به رنگها در قرآن و پس از بررسي گفتار دانشمندان در هر مورد،
به اين نتيجه ميرسيم كه در مواردي مي توان ادعاي اعجاز علمي در رنگها را
پذيرفت، مانند آيه 69 سوره نحل كه به موضوع رنگ درماني اشاره دارد و آيه 69
سوره بقره كه اثر شاديبخش رنگ زرد يكدست را بيان ميكند؛ در حالي كه در
برخي موارد نكات مطرح شده تنها رازگويي علمي است؛ هرچند مؤلف معتقد است با
انديشيدن، تدبر و تحقيق در نشانههاي خدا در عالم هستي و آيات قرآن ميتوان
در موارد ديگري نيز به اعجاز علمي اسرار شگفت انگيز قرآن پيبرد.
منبع